دگردیسی

امروز میخواهم پرسش یکی از دوستان را (که احتمالا در نظرات ارایه شده مورخه یکشنبه 1/4/82 دیده باشید)با اجازه از ایشان پاسخ گویم تا هم جنبه تکمیلی بحثهای خودم باشد و هم برسم ادب جوابی بر محبت این عزیز .

این دوست عزیز با نام سعید پرسیده اند :

به نظر شما چه باید کرد؟ شما چه راهکاری را برای جلوگیری از دین گریزی اینچنینی جوانان دارید؟ عملکرد دولت رو چگونه ارزیابی میکنید؟ چه عواملی نقش مهمتری در تخریب و سازندگی این سست باوری دینی ایفا میکنند؟ شما عوامل بیگانه را هم در این امر دخیل میدانید ؟

پاسخ این حقیر :

دین در معنای خود باور اعتقادی انسان است که میتواند در اشکال مختلف بروز نماید . انسان فطرتا خالق جوست و این حس از هر طریقی که ارضا شود مذهب آن فرد تلقی میشود برخی آنرا در یهودیت میبینند و برخی در مسیحیت و برخی در اسلام . اما از طرف دیگر سیاست علم مملکت داری است .زیرا که میخواهد تمامی افراد یک جامعه را (بدون توجه به اینکه چه اعتقادی دارند )تحت لوای یک حکومت که ضامن بقای زندگی اجتماعی انسان است درآورد.

در باورهای اجتماعی یکسری مسائل حل شده است . همه ما میدانیم دروغ گفتن کار بدی است، احترام به دیگران کار خوبی است و غیره  (صرفنظر از اینکه چه مذهبی داشته باشیم ) اما در بحث فراتر تعاملات اجتماعی مثل فعالیتهای کلان اقتصادی ، دیدگاههای سیاسی ، حوزه های صنفی و گروهی و غیره نیاز به یک الگوی تعریف شده داریم تا سلامت و امنیت جامعه  دستخوش آسیب نگردد .

حال سوال اینستکه این الگو میتواند توسط مذهب ارایه گردد . آری نمونه بارز آن حکومتی که شخص پیامبر اسلام بر پایه باورهای دینی ایجاد کرد و در زمان خود هم بسیار موفق بود .اما آیا میتوان همان الگو را در جامعه فعلی پیاده نمود و به همان نتایج رسید ؟

خیر ، علت چیست ؟ اولین دلیل پیچیدگی  ساختاری جوامع فعلی است در تمام ابعاد(اعم از فردی و اجتماعی) . دوم تکمیل نشدن و به بلوغ نرسیدن آن حکومت در سیر تکاملی تاریخ (آنچنان که بعدها هیچکدام از امامان ما نتوانستند چنان حکومتی ایجاد کنند ) . سوم ارایه نظریات جدید که با شرایط کنونی جوامع همگونی بیشتری دارد (مثل دموکراسی ) و دلایل دیگر.

بهمین دلیل در چند دهه گذشته افرادی سعی کردن بینش جدیدی از دین ارایه دهند (دکتر شریعتی نمونه بارز این قضیه بود ) که متناسب با تحولات کنونی جامعه و انعطاف پذیر  باشد .

این حرکت اگر تداوم می یافت و حمایت میشد شاید اکنون ما را به مرز بی اعتمادی به دین نمی کشاند ولی خود این آقایان این اجازه را ندادند علت آن هم معلوم بود زیرا بایستی در مواقعی اصولی را تغییر میدادند که دستمایه اصلی حرفها و شعارهایشان بود .

خوب این حرکت در نطفه خفه شد و رسید به جایی که الان هستیم . در شرایط فعلی نمیتوان با شعار فقر زینت مومن است (کما اینکه همین حدیث هم جعلی است و پیامبر از فقر بعنوان بدترین مرگها نام برده ) کاستی های اقتصادی را سرپوش نهاد . نمیتوان با شعار ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاست  مصونیت ایجاد کرد . نمیتوان مردم را با نماز و روزه (مقصود محتوا نیست فقط صرف عمل خالی است ) مشغول کرد .

فهم کنونی مردم بواسطه ارتباطات گسترده بالا رفته و دیگر مقلد بی قید و شرط نیستند . دیگر نمیتوان بدون توجیه منطقی ولو بزور تکیه کردن بر دین و مستمسک قرار دادن خدا انتظار کاری را داشت .

پس نمیتوان بر پایه اعتقادات مذهبی کهن و نه با نگرش جدید و محتوایی حکومت کرد .

الان این جامعه به این سمت رفته است (خود آقایان برده اند ) و مسکن هایی مانند اصلاحات هم (با آن دیدگاهی که وجود دارد و نهایتا بازگشت به جای اول است ) جوابگو نیست .

به باور من این جامعه نیاز به یک دگردیسی دارد . این جامعه باید خط فکری خود را خودش انتخاب کند بدور از همه باورهایی که بزور میخواهیم در اندیشه جامعه وارد کنیم . مگر نه اینکه ما ایرانیان اسلام را با تفکر انتخاب کردیم . حالا هم باید این اجازه را بخودمان بدهیم که اعتقادمان را با تفکر جدید انتخاب کنیم . چاره ای نیست . باید نشست و دید و منتظر عواقب احتمالی آنهم بود .

سعید عزیز کلاه خود را قاضی کنیم . شروع این حرکت بدست خود این آقایان و بخاطر تفکرات ضعیفشان بوده است ولی تمام کننده آن دیگر اینان نیستند بلکه این جامعه است که در نهایت به یک توازن بین عقاید درونی و   بیرونی خواهد رسید .

دیگرانی هم که ما از آنها بعنوان بیگانه نام می بریم بهانه ای است برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانایی های خود .