یادی دیگر

امروز هم تصمیم گرفتم بیاد فرخ تمیمی تعدادی از اشعار او را برایتان بیاورم . روحش شاد

 

خط عمر

خط چندم را میخوانم ؟

نمی دانم

این خط عمر توست

تا پرتگاه زاویه دستت جاری

مردی درین رهگذر

در راه تو خواهد آمد

سایه به سایه

غرقاب ها اما در نقطه های اوج

 

دشت ارژن

دشت بزرگ ارژن امشب

تا دم دمای صبح

 تاریک می ماند

نه شیری و نه گور

صیاد تاجدار

از کوه نور

سیماب می تراود بر صخره های گور

روباه زیرک

در حفره می ماند

تنها می مانی

زنگوله را کجا می آویزی ؟

 

سفر

خوشگوترین پرنده جنگل

در ژرف آبگینه اسیر کلام شد

منقار واگشود و پیامی داد

جفت منی اگر با سایه ات بپر

دیدم غروب جلد

از آبگیر صاف گذر کرد

پرنده از نوک سرسبزها نظر میکرد

پرنده سایه سیمرغ را سفر میکرد