بی ستاره ترین آسمانها

با من به مرگ سرداری که از پشت خنجر خورده است گریه کن

 

او با شمشیر خویش میگوید :

برای چه بر خاک ریختی

خون کسانی که از یاران من سیاهکارتر نبودند؟

و شمشیر با او میگوید:

برای چه یارانی برگزیدی

که از بیش دشمنان تو با زشتی سوگند خورده بودند ؟

 

کجائید کجائید همسوگندان من ؟

شمشیر تیز من در راه شما بود

ما به راستی سوگند خورده بودیم

 

جوابی نیست

آنان اکنون با دروغ پیاله میزنند

 

کجائید کجائید ؟

بگذارید در چشمانتان بنگرم

شمشیر با او میگوید :

راست نگفتند تا در چشمان تو نظر بتوانند کرد

 

به ستاره ها نگاه کن

هم اکنون شب با همه ستارگانش از راه در میرسد

به ستاره ها نگاه کن

چرا که در زمین پاکی نیست

و شب از راه در میرسد

بی ستاره ترین شب ها

چرا که در زمین پاکی نیست

زمین از خوبی و راستی بی بهره است

و آسمان زمین

بی ستاره ترین آسمان هاست

 

چقدر باور این موضوع سخت است که آینده گان درباره ما بگویند " آنان با دروغ پیاله میزدند "

نگذاریم به ضرب چوب و چماق اندیشه مان را تباه کنند . اگر باور داریم آنچه میخواهیم حق ماست پس درنگ جایز نیست . روز موعود میرسد . بشتابیم که از عقب ماندگان نباشیم .
نظرات 3 + ارسال نظر
مرجان چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 17:04 http://maniranihastam.blogsky.com

سلام حامد جان
چند وقته اینترنت خرابه
فکر کنم دیگه درست شده
من نبودم خوب تند تند آپدیت می کنی
موفق باشی

صدر پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:38 http://khodkar.blogsky.com

سلام !

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زانکه آنجا جمله اعضا، چشم باید بود و گوش
امیدوارم روزی سرشار از موفقیت داشته باشی
موفق باشی
صدر

پرهون پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:41 http://parhoon.blogsky.com

سلام عزیز
کوتاهی منو ببخش...... اما مثل همون چیزی که برای همه دوستان نوشتم:« تو گمان مبر که خاموشی من ..... هست برهان فراموشی من » یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد