فیلم سینمایی جنگ

این دو روز تعطیلی را توی خونه گذروندم . البته همسرم و پسرم مسافرت بودند و چون من رو نبردند و برنامه خاصی هم نداشتم تصمیم گرفتم توی خونه بمانم و بیشتر تلویزیون ببینم و رادیو گوش کنم و گهگاهی هم اینترنت . البته باور کنید من اصلا از برنامه های تلویزیون آقای لاریجانی (اسمی که من برای صداو سیما گذاشته ام ) خوشم نمیاید اما گهگاهی بخصوص بعضی وقتها اخبار یا برنامه های ورزشی را تماشا میکنم . و رادیو هم فقط رادیوهای بیگانه (البته فعلا بیگانه )را گوش میدهم .

 

اول از تلویزیون شروع کنیم که ناگفته پیداست بخاطر تماشای فوتبال پای تلویزیون نشستم .

باور کنید خیلی با خودم کلنجار رفتم که این حس حساس بودن روی یکی از این دو تیم قرمز و آبی را از ذهنم پاک کنم (تا توانستم خودم رو گول زدم که این تعصب ناآگاهانه است _ بی معنی است و ... اما بازهم نتوانستم ) ولی نشده .

خوب نشستیم و بازی را دیدیم . بگذریم که اولش چقدر بازیکنان همدیگر را تحویل گرفتند و مرتب هم بازی جوانمردانه از همه طرف بگوش میرسید ولی !!! بازهم همان داستان تکراری . ترکیبی از فوتبال بهمراه کاراته _کشتی و بعضی وقتها هم پس گردنی و کف گرگی .

از همه اینها گذشته بازیکنی که دست تمام بامرامها و با اخلاقها را از پشت بسته بود در صحنه ای چنان فحش مادر... به یکی از بازیکنان حریف داد که دوربین تلویزیونی نیز نتوانست از این صحنه فرار کند . این داخل زمین . روی سکوهاهم که تماشاگران صحنه درگیری دیگری را رقم زده بودند و به سرو کله هم رحم نکردند (چه برسد به صندلی های جدید ورزشگاه ) یعنی یک صحنه جنگ تمام عیار .

انصافا باید به این واقعیت صحه گذاشت که بازی قرمز و آبی هم مثل تمام مظاهر سنتی پیرامون ما در برابر تغییر و تحول مقاومت می کند . باور نمیکنید . حواشی و متن این بازی را از حدود یکهفته قبل تا چند روز بعد در طی این سالها مرور کنید تا خودتان به این واقعیت برسید .

از حال و هوای این بازی بیرون نیامده بودم که تلویزیون مجددا (برای چندمین بار) فیلم مستند ادوارد آنیلی را پخش کرد (اگر فردا روزی اتحادیه اروپا روابط خود را با ایران بحالت تعلیق درآورد فکر نکنید بدون علت بوده زیرا دوره بعد دوره ریاست ایتالیا بر اتحادیه اروپاست و تا بحال چندیدن بار سفارت ایتالیا در مورد پخش این فیلم به ایران هشدار داده است ). اینهم سوژه خوبی شده برای تلویزیون . البته من کاملا به این آقایان حق میدهم اینگونه از قضیه بهره برداری کنند . هر کس دیگری بود هم از چنین موضوعی که خوراک عوام است نمیگذشت (ولی بیننده باید عاقل باشد).

 

بعد از تلویزیون که حسابی حالم را گرفت رفتم سراغ رادیو .

 باور کنید هرجا که در مورد ایران صحبت میشد اولین و مهمترین موضوع تفسیر حوادث چند شب گذشته کوی دانشگاه بود . ببینید باور این قضیه که این یک حرکت سازماندهی شده سیاسی باشد برای من مشکل است تنها چیزی که میشود نتیجه گیری کرد اینستکه تعدادی با به خیابان کشیدن دانشجویان (به بهانه تجمعات صنفی) مقاصد خودشان را پیاده میکنند و این وسط تنها گروهی که هیچ نفعی نمیبرد همین دانشجویان میباشند . باور کنید در این چند روزه هر گروهی که میشناختم و نمیشناختم از این حرکت بهره برداری حزبی کرده و بنوعی ایدئولوژی های حزب خود را به رخ کشیده و تنها چیزی که این وسط فراموش شده همین دانشجو و خواسته های او بوده است .

رادیوهای اون طرف هم که شانتاژ تبلیغاتی خوبی پیدا کرده اند و مرتب و بصورت لحظه به لحظه اخبار این قضیه رو اعلام میکردند و تفسیرهای آنچنانی در اینمورد . باور کنید من خودم در این شرایط خواهانم یک دگرگونی در این مملکت هستم ولی رویکرد به اصلاحات را در شرایط فعلی بهتر از انقلاب میدانم . انقلاب در این شرایط که فهم مردم از دگرگونی بهتر شدن وضع معیشتی است نه بر ایدئولوژی محکمی استوار است و نه حتی اگر به سرانجام هم برسد (که محال بنظر میرسد ) دوام خواهد یافت .

 

 

از اینترنت هم که نگویم . بعد از مدتها که ویتامین سیاسی خونمان کم شده بود سری به سایتهای کمی تا قسمتی سیاسی زدیم تا بهره ای ببریم ولی غافل از اینکه آنجا هم عده ای را به جان هم انداخته اند تا با دعواهای حزبی همدیگر را لگدمال کنند و آخرش هم هیچ .

باور کنید از دیدن این همه درگیری در لایه های مختلف جامعه یاد سیاست انگلیسی ها افتادم که میگویند ""تفرقه بینداز و حکومت کن "" . وقتی همه ما را بنوعی درگیر کرده اند دیگر چه جای فکر کردن و تغییر .

 

آنقدر عصبانی شدم و فکرم بهم ریخت که تصمیم گرفتم کمی بخوابم شاید آرامش پیدا کنم ولی افسوس که در خواب هم فیلم مونتاژ شده ای از تمام این اتفاقات از فکرم گذشت .

بگذریم این دو روز تعطیلی هم برای من شد فیلم سینمایی جنگ . فقط امیدوارم تا همسرم نیامده کمی آرامش فکری پیدا کنم وگرنه صحنه آخر این فیلم نگران کننده میشود .